سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تا کی آب بر کوه می ریزد و آن را نرم نمی کند؟تا کی حکمت می آموزید و دلهایتان بر آن نرم نمی شود؟ [عیسی علیه السلام]

غیر انتفاعی پسرانه معرفت بافت - نشریه شنیداری مجتمع غیر انتفاعی معرفت بافت
macromediaxtemplates for Your weblogList of Iranian Top weblogspersian Blogpersian Yahoo

نویسنده: غیر انتفاعی پسرانه معرفت بافت یکشنبه 86 آذر 18   ساعت 10:18 صبح

                     


می‌شود آیا از «علی‌اکبرخان دهخدا» گفت، ولی یاد «دخو» نیفتاد؟ همو که با «چرند و پرند» خود، زبان زند? مردم را وارد ادبیات معاصر این کرد. صاحب قلمی که اگرچه آن چند ده شعری که ‌سرود، به سبک کلاسیک بود؛ ولی هنوز هم علم‌دار نگاشتن نثری است که بعدها سبک و سیاق نوشتن هم? نویسندگان پیشرو و معاصر ایران شد.

می‌شود آیا از «نیمایوشیج» نام برد به یاد مقام او به‌عنوان «پدر شعر نو» در ادبیات معاصر نیفتاد؟ همو که سبک و سیاقی را در سرودن شعر بدعت گذاشت که بعدها شیو? سرایش خیلی از شاعران نوسرای معاصر در ادبیات ایران شد.

و مگر می‌شود از «دهخدا» و از «نیما» گفت؛ ولی یاد دکتر «محمد معین» نیفتاد. همو که عصای دست «دهخدا» بود در کار لغت‌نامه و آخرین کس بر بالین مرگ استاد که غزلی از حافظ را برایش خواند؛ و همان که «نیما»ی نوپردار، او را در وصیت‌نامه‌اش وصی آثار و دست‌نوشته‌های خود کرد. «نیما» آنچنان که خود در آن وصیت‌نامه نوشته و می‌دانیم، هرگز «دکتر محمد معین» را از نزدیک و به‌چشم ندیده بود. آنچه که از او می‌دانست و خبر داشت، مسئولیت‌پذیری و صداقت او بود در انجام آنچه که به‌عهده می‌گرفت.

از او که یکی از شریف‌ترین چهره‌های فرهنگی معاصر ماست باید بیشتر گفت. دکتر محمد معین را می‌گویم. روزی سر فرصت باید از او، آنچنان که سزاوار و شایست? مقام انسانی و فرهنگی اوست نوشت. از تلاش و همتی که در کار آموزش و فرهنگ داشت، و از آن یکی دو سالی که تمام ساعات هم? روزها و هفته و ماه‌هایش را در بستر بیماری، در اغما و بیهوشی به‌سر برد و چه بسا بی‌یاد «نیما» و یا شاید با یاد آخرین غزلی که برای استاد خواند، پلک برهم خواباند و چشم از جهان فرو بست.

در این‌جا اما به بهان? پنجاهمین سال درگذشت «دهخدا» که همین اواخر بود، به حرمتی و حقی که او بر ما دارد، و در ادای دینی که ما به او داریم، صدای پیرمرد را در آخرین ماههای زندگی‌اش می‌شنویم.

 «. . . و فعلا که مشغول چاپ این کتاب هستیم، من محتاج به اشخاصی هستم که فاضل و دانشمند و مطلع باشند. . . الان سه نفر ایجاد کردند. یکی‌ش آقای دکتر معین است که جوانی‌ست بسیار فاضل، و مطلع است و به من کمک می‌کند. کمک ایشان فعلا فوق‌العاده برای من سودمند است [. . .] و همچنین یک‌نفر دیگر به اسم «دبیرسیاقی» داریم و یک‌نفر دیگر به اسم «سیدجعفر شهیدی». این سه نفر خیلی آزموده شده‌اند در کار تنظیم این لغات و تکمیلش. . .
آنچه که تا به حال طبع شده است تقریبا شانزده مجلد کوچک و بزرگ است و شاید هنوز یک بیستم کتاب نیست و زمان می‌خواهد برای طبع این بقیه، و عمر من هم با کسالتی که دارم گمان نمی‌کنم برسد به اینکه تا آخر طبع این کتاب را ببینم. ولی امیدوارم این سه چهار نفری که هستند، آنها کار مرا به کمال برسانند و به طبع برسانند و این یادگار از من و ایشان در دنیا بماند. .

                                                  


نظرات شما ()

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
-+
[عناوین آرشیوشده]

فهرست
32677 :مجموع بازدیدها
105 :بازدید امروز
1 :بازدید دیروز
درباره خودم
غیر انتفاعی پسرانه معرفت بافت - نشریه شنیداری مجتمع غیر انتفاعی معرفت بافت
لوگوی خودم
غیر انتفاعی پسرانه معرفت بافت - نشریه شنیداری مجتمع غیر انتفاعی معرفت بافت
جستجوی وبلاگ من
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لینک دوستان
اموزش در بافت
بانک سوالات
سلام
اواها
بلیپ تی وی
آوای آشنا

بایگانی نوشته ها
زمستان 1386
پاییز 1386
اشتراک